داستان سریال ماجرای چهار روزنامه‌نگار زن را روایت می‌کند که در جریان رقابت‌های انتخاباتی داغ ریاست جمهوری، به دنبال تحرکات نامزدهای پرنقص می‌گردند. این بانوان در این مسیر، علاوه بر کشف رازی که می‌تواند کل دموکراسی کشور را تهدید کند، دوستی، عشق و ماجراهایی را تجربه می‌کنند و ...

داستان این فیلم درباره ی هنرمندی به اسم لیلاست که در شهری کوهستانی با نام کست کیل با خانواده اش به ارامی و با عشق زندگی می کند.اما زمانی که متوجه می شود همسرش خانواده دیگری دارد زندگیش از این رو به اون رو می شود و …

این فیلم داستان والدینی را روایت می‌کند که فرزندان آنها می‌خواهند با هم ازدواج کنند و این در حالی است که ازدواج آنها، یک ازدواج زود هنگام محسوب می‌شود. با این حال، والدینشان باید مقدمات نهایی را برای جشن عروسی آنها آماده کنند و ...

یک داستان درام و عاشقانه در مورد پول ، شرارت و عشق در شهر نیویورک است و ....

یک دختر نوجوان کلکی سرهم میکند تا مادری که از دختر مبتلا به اوتیسمش جدا شده را دوباره نزد او برگرداند و بعنوان یار و همدم کنارش زندگی کند…

آنا" یک بانوی 30 ساله زیبا اما از لحاظ عاطفی دارای اختلال عملکردی است، وی در حال برنامه ریزی برای مرگ خود است. هنگامی که "راشل"، همسایه "آنا"، دوستش "سام" را از آپارتمانش بیرون می کند، "آنا" به "سام" کمک کرده و به او اجازه می دهد تا وارد خانه اش بشود. این دو به سرعت عاشق یکدیگر می شوند. "سام" به آرامی او را از خلوت خودش بیرون می کشد و امید و اعتماد دوباره به زندگی او می بخشد. برای اولین بار پس از سالها، "آنا" می تواند قلب خود را باز کند و شاید از گذشته رها شود ...

داستان فیلم از جایی شروع می شود که دو زن تحت تعقیب تصمیم می گیرند از دوست ثروتمند خود که در یک دنیای فانتزی زندگی می کند و از لحاظ روانی ثبات چندانی ندارد، دزدی کنند. این دو زن فراری برای اجرای کردن نقشه خود و دزدیدن پول ها باید در یک بازی نمایشی و مرگبار شرکت کنند. هنگامی که لحظه به لحظه وضعیت خشن تر می شود، این دو زن متوجه می شوند که دزدیدن پول شاید آخرین نگرانی آن ها باشد…

این فیلم به یک موضوع مهم اجتماعی در غرب، یعنی به فاصله‌ی طبقاتی بین غنی و فقیر که بعد از بحران اقتصادی عمیق‌تر شده است اشاره دارد: کیت (کاترین کنر) یک زن مرفه نیویورکی است که نسبت به همنوعان فقیرش که در نیویورک زندگی می‌کند، احساس گناه دارد...

یک زن و شوهر پس از اینکه در یک اتفاق ناگوار و غیرمنتظره دخترشان را از دست می دهند، بیمارستانی احداث می کنند تا خانواده ها بتوانند فرزندانشان را آنجا درمان کنند و ...

مردی که به تازگی همسرش را از دست داده، فکر می کند تمام ارتباطش با خانواده اش تنها از طریق همسرش بوده و اکنون دیگر از بین رفته. او تصمیم می گیرد سفری را آغاز کرده و به تمام فرزندانش که اکنون بالغ شده اند و جداگانه زندگی می کنند، سر بزند.